سامیار... عشق

بهار 92

  سامیار در حال جوجه کباب خوردن- سیزده بدر اغشت       رستورانی در جاده هراز   ...
15 ارديبهشت 1392

عید سال 1392

  چه چیزی با ارزشتر از این که امسال لحظه عید کنار مادرانمان بودیم، چه سعادتی واقعا. یک سفر عالی داشتیم که هم برای ما خاطره انگیز بود و هم به پسرم خوش گذشت. بعد از یکسال و نیم این سفر برای ما مثل اکسیژن ضروری بود و برای من ناکافی. یاسمن عمه ، نسیم خاله ،احمد بابا و دو تا مامان بزرگ یعنی مامان مریم و مامان فلورای سامیار به اندازه ما هیجان زده بودند،  ما بیتاب دیدار آنها آنها بیتاب دیدن سامیار سامیار خونه مامان بزرگ باباش، (آخه عشق ،من میام میخورمتا)     شمال خانه دریا   ...
15 ارديبهشت 1392

تولد یک سالگی

شازدم یکسالش شد حالا دیگه ما روز تولد خودمونو یادمون رفته و از چند وقت قبل برای تولدش روز شماری می کردیم   ...
11 اسفند 1391